menu

جنگ جهانی دوم قسمت دوم

 آغاز جنگ در اروپا
 سرانجام در 1 سپتامبر 1939 حمله آلمان نازی به کشور لهستان به بهانه الحاق بندر دانتزیگ آغاز شد و پیشگویی بانو لوسیا براساس راز اول فاطیما به واقعیت پیوست. در این حمله لوفت وافه با حملات سنگین هوائی و بمب باران شهرهائی مانند ورشو و همچنین ویلنوس موجب تلفات شدید غیر نظامیان لهستانی و اشاعه وحشت و بدنامی برای خود شد.
دالاندالان دانتزیگ آلمان را به دو قسمت تقسیم نموده بود و یک راه ارتباط به دریا برای لهستان بود. حمله آلمان نازی به لهستان برای الحاق مجدد پروس شرقی که توسط دالان دانتزیگ از خاک اصلی آلمان جدا شده بود محسوب گردید
 از دیگر سو حملات سریع واحد های زرهی از دو جبهه پروس شرقی و آلمان با پشتیبانی سنگین لوفت وافه موجب شد پایداری ارتش لهستان به سرعت در هم شکسته شود کشور تازه تاسیس اسلوواکی نیز در تاریخ 3 سپتامبر به عنوان متفق آلمان در این حمله شرکت نمود
 متعاقب آن دو کشور فرانسه و انگلستان در اولتیماتومی به آلمان نازی خواستار پایان دادن به تهاجم به لهستان شدند اما زمانی که در پایان مدت مقرر در اولتیماتوم، حملات آلمان ادامه یافت، دو کشور غربی به اطلاع آن دولت رساندند که کشورهایشان با آلمان نازی در حالت جنگ به سر میبرد. هر دو کشور دست به بسیج عمومی زده اقدامات جنگی را آغاز نمودند اما این جنگ اعلام شده از طرف کشورهای فرانسه و انگلستان آنچنان محدود و احتیاط آمیز بود که به جنگ مسخره و یا جنگ مضحک معروف شد. این اقدامات شامل انجام یک مارش نظامی محدود در منطقه سارلند آلمان بود و تقریبا شباهتی به جنگ نداشت.
 در 17 سپتامبر اتحاد شوروی که قبلا به موجب پیمان عدم تجاوز با ژاپن از مرزهای خود در آسیا مطمئن شده بود به کشور لهستان حمله کرد و در اکتبر همان سال لهستان عملا بین 3 کشور آلمان و شوروی و اسلوواکی تقسیم شده بود.
در سپتامبر 1939 ارتش شوروی از وترنس در نزدیک خارکف به لهستان حمله کرد
 
 در این زمان سیل نظامیان پناهنده به اتحاد شوروی استالین را به تصمیمی وحشتناک رهنمون ساخت. او دستور داد اسرای ارتش لهستان در 2 اردوگاه اوشتاسکوف و استاروبلسک را در جنگل کاتین بطور دسته جمعی اعدام نمایند که این مسئله تا سال 1943 فاش نشد.
 اما کشور لهستان هرگز به طور رسمی تسلیم نشد و جنگ با آلمان نازی را در خارج از مرزهای کشور لهستان ادامه داد. تقریبا هم زمان با جنگ لهستان، ژاپن نخستین حمله خود را به چانگشا که یک شهر استراتژیک و مهم بود آغاز نمود اما این حمله در اواخر سپتامبرتوسط چینی ها دفع گردید. همچنین پیرو حمله نیروهای آلمانی و شوروی به لهستان اتحاد شوروی در حوزه بالتیک نیز نفوذ کرد و کشور لتونی را تصرف نمود. در نوامبر 1939 کشور فنلاند نیز که درخواست های ارضی اتحاد شوروی را رد کرده بود در ماه نوامبر مورد حمله اتحاد شوروی قرار گرفت. جنگ فنلاند در مارس 1940 با پرداخت امتیازهائی توسط آن کشور به روسیه به پایان رسید.
 کشورهای فرانسه و انگلستان حمله اتحاد شوروی به فنلاند را معادل جنگ از طرف آلمان با کشورهای خود تلقی نمودند و طرحی برای بمب باران مناطق نفتی باکو تهیه دیدند که هرگز به اجرا گذاشته نشد اما آن کشور را از جامعه ملل اخراج نمودند. در ژوئن همان سال نیروهای ارتش سرخ تمامی بالتیک را به تصرف خود در آوردند. در غرب اروپا انگلستان که به آلمان اعلان جنگ داده بودند به عملیاتی دست زدند که آلمان ها به آن لقب جنگ نشسته و فرانسویان به آن جنگ مضحک میگفتند. تا ماه آوریل 1940 در جبهه غرب عملیات مهمی صورت نگرفت. از دیگر سو کشورهای اتحاد شوروی و آلمان نازی در سال 1940 یک قراردادهمکاری اقتصادی به امضاء رساندند که به موجب آن آلمان محصولات اقتصادی و صنعتی به اتحاد شوروی ارسال می نمود و در مقابل مواد خام و نفت و مواد اولیه از آن کشور دریافت میکرد. این مبادلات به آلمان کمک کرد تا در برابر محاصره اقتصادی انگلستان دوام آورد.
 در آوریل 1940 تهاجم آلمان به دانمارک و نروژ شعله های جنگ در اروپای شمالی را شعله ور کرد. هدف آلمان از این تهاجم باز نگه داشتن راه آبی ارسال سنگ آهن سوئد به آلمان برای تولیدات صنعتی و نظامی بود. دانمارک به سرعت تسلیم شد و متفقین غربی (فرانسه و انگلستان) به فکر کمک به نروژ افتادند. آنان بلافاصله اقدام به ارسال نیروی کمکی به شمال نروژ نمودند اما سرانجام نروژ نیز طی مدت دو ماه تسلیم شد. مردم و سیاست مداران انگلیسی که از ضعف چمبرلین در اداره جنگ و بخصوص سقوط نروژ ناراحت بودند در روز 10 ماه می 1940 چرچیل را به نخست وزیری برگزیدند که روحیه ای جنگ جو و ضد آلمانی داشت. از قضا تهاجم آلمان به غرب در همان روز اتفاق افتاد.
 در 10 ماه می در حالی که از چند روز قبل سازمانهای جاسوسی فرانسه هشدارهائی برای انجام یک تهاجم در جبهه غرب را بصورت جدی اعلام میکردند نیروهای آلمانی به کشورهای بلژیک و هلند و لوکزامبورگ حمله کردند و بلافاصله نیز نیروهای ارتش فرانسه و انگلستان به آن دو کشور اعزام شدند. ارتش آلمان نازی در این جنگ به مانند نبرد لهستان از تاکتیکی موسوم به بلیتزکریگ (جنگ برق آسا) استفاده نمودند. این عملیات براساس طرح یک ژنرال آلمانی به نام ژنرال فون مانشتاین اجرا شد که نابغه استراتژی جنگی ارتش آلمان بود. کشورهای هلند و بلژیک و لوکزامبورگ ظرف مدت 3 روز سقوط نمودند و تهاجم به فرانسه از ناحیه سدان نیز موجب فروپاشی شیرازه ارتش آن کشور شد.
 حمله ارتش آلمان از ناحیه سدان موجب بی مصرف ماندن خط دفاعی ماژینو در امتداد مرز آلمان و فرانسه شد و عبور سریع نیروهای آلمانی از جنگل آردن خط جبهه ارتش فرانسه را شکافت. نیروهای جبهه شمالی خط جبهه ارتش فرانسه متشکل از نیروهای فرانسوی و انگلیسی به منظور عدم محاصره توسط ارتش آلمان به سرعت به سوی بندر دانکرک عقب نشینی نمودند و توقف 48 ساعته عملیات نظامی ارتش آلمان به دستور هیتلر موجب شد انگلستان موفق شود تا بیش از 360 هزار نیروی خود را از دانکرک تخلیه نماید که یکی از عجیب ترین عملیات تاریخ جنگ دوم جهانی بود.
 در تاریخ 10 ژوئن فرانسه دیگر با سقوط فاصله ای نداشت. پاریس تخلیه شده بود و قسمت اعظم نیروهای فرانسوی یا اسیر شده و یا فرار کرده بودند. در این چنین شرایطی در 10 ژوئن 1940 ایتالیا که تا این تاریخ بی طرف بود فرصت طلبانه به فرانسه و انگلستان اعلام جنگ داد و به فرانسه حمله کرد اما حمله ارتش ایتالیا به ارتش فرانسه علی رغم برتری عددی نیروهایش، کوچکترین موفقیتی برای آن کشور نداشت و موجب سرافکندگی ایتالیا شد. 12 روز بعد فرانسه تسلیم شد و جمهوری سوم در آن کشور سقوط نمود. دولت جدید که بعدها به دولت ویشی فرانسه معروف شد به ریاست مارشال پتن با دولت آلمان قرارداد صلح به امضاء رساند. این قرارداد در جنگل کمپین در همان واگنی امضاء شد که مارشال فوش فرانسوی در جنگ اول جهانی در آن نمایندگان آلمان را وادار به امضاء قرارداد متارکه جنگ نموده بود. در 14 جولای نیروی دریائی سلطنتی انگلستان به نیروی دریائی فرانسه در مرسی الکبیر الجزایر حمله کرد و در جریان این حمله نبردناو های مشهور فرانسوی همچون دانکرک و استراسبورگ را به منظور جلوگیری از تصرف احتمالی آنها توسط ارتش آلمان مورد حمله قرار داد.
 با اشغال فرانسه لوفت وافه تحت فرماندهی مارشال گورینگ از پایگاه های هوائی مستقر در شمال آن کشور دست به عملیات بمب باران انگلستان زد که این مجموعه عملیات به نبرد بریتانیا معروف شد. هدف از این بمب باران ایجاد زمینه مناسب برای تهاجم به جزیره بریتانیا بود اما با شکست آلمان در به زانو در آوردن انگلستان، آلمان ها در ماه سپتامبر عملیات پیاده کردن نیرو در بریتانیا را لغو نمودند. آلمان ها تصمیم گرفتند به جای پیاده کردن نیرو در خاک انگلستان که غیرممکن مینمود با استفاده از بنادر فرانسه در ساحل اقیانوس آتلانتیک و زیردریائی های خود، کشتی های تجاری و لجستیکی، انگلستان را در اقیانوس آتلانتیک هدف قرار داده و نابود نمایند. این مسئله می توانست به کاهش شدید مواد خام و اولیه در آن کشور منجر شده و موجب کاهش سطح تولید تسلیحات و همچنین کاهش سطح تغذیه مردم آن جزیره و سرانجام تسلیم آن کشور شود. ارتش ایتالیا در ماه ژوئن در حوزه مدیترانه دست به عملیات جنگی زد و جزیره مالت را که یکی از پایگاه های مهم انگلستان بود را به محاصره درآورد همچنین در ماه آگوست ارتش ایتالیا در شرق آفریقا موفق شد سومالی انگلستان را به تصرف خود  درآورد. متعاقبا در سپتامبر 1940 ایتالیا  به  ارتش  انگلستان  در  مصر حمله کرد.  در همین ماه ارتش ژاپن چندین پایگاه ارتش فرانسه در هند و چین را محاصره و سپس ارتش آن کشور را خلع سلاح نمود.
 در چنین اوضاعی که متفقین غربی در شرایط بدی قرار داشتند ایالات متحده آمریکا تصمیم گرفت به چین و متفقین (انگلستان و جنبش های رهائی بخش مانند نهضت فرانسه آزاد و جنبش پایداری هلند و ...) کمک نماید. در سال 1939 ایالات متحده قانونی را تصویب کرده بود که به قانون کمک و اجاره معروف شد. با پایان جنگ فرانسه و پس از اشغال فرانسه توسط آلمان نازی در سال 1940 ایالات متحده اقدام به توسعه ناوگان نیروی دریائی خود نمود و با تصرف مستعمرات فرانسه در هند و چین ایالات متحده صدور آهن و استیل و ماشین آلات به ژاپن را ممنوع کرد. ایالات متحده آمریکا در ماه سپتامبر یک قرارداد دیگر نیز با انگلستان منعقد نمود که به موجب آن انگلستان در برابر دریافت ناو جنگی از آمریکا چند پایگاه دریائی خود را در مناطق مختلف جهان به آن کشور واگذار میکرد. اگر چه آمریکا برای مداخله در جنگ مشتاق بود اما به دلیل آنکه افکار عمومی هنوز برای ورود آمریکا به جنگ آماده نبود تا سال 1941 این امر ممکن نشد.
 در پایان ماه سپتامبر 1940 اتحاد سه کشور ژاپن و آلمان و ایتالیا فرمولیزه شده بود و آنان با عنوان کشورهای متحد شناخته میشدند. براساس این فرمول در صورت تهاجم هر یک از کشورهای گروه متحد به اتحاد شوروی دیگر کشورهای عضو این پیمان وظیفه ای برای اعزام نیرو و یا اعلان جنگ به اتحاد شوروی نداشتند. در اکتبر 1941 ایالات متحده آمریکا به منظور جلوگیری از حمله زیردریائی های آلمانی به کشتی های تجاری خود، اقدام به اعزام کشتی های جنگی خویش به اقیانوس آتلانتیک کرد. هدف از این اقدام ایجاد یک راه مطمئن برای عبور و مرور کشتی هائی بود که ملزومات مورد نیاز انگلستان را به آن کشور حمل میکردند و این در حالی بود که ایالات متحده به طور رسمی اعلام کرده بود که بی طرف میباشد.
 در ماه نوامبر 1940 کشورهای مجارستان و اسلواکی و رومانی به کشورهای متحد پیوستند و معادله قدرت را به نفع متحدین تغییر دادند. این تغییر قدرت به بلوک کشورهای متحد امکان داد تا مسئله حمله به اتحاد شوروی را بطور جدی در دستور کار خود قرار دهند. در رومانی دیکتاتور آن کشور به نام ایون آنتونسکو بسیار تمایل داشت تا مناطقی مانند بسارابی و مولداوی را از روسیه باز پس بگیرد و با کمونیست ها بجنگد. در اکتبر 1940 ارتش ایتالیا به یونان حمله کرد اما طی مدت چند روز شکست خورد و به آلبانی عقب نشینی کرد و در یک بن بست نظامی قرار گرفت. در دسامبر 1940 نیروهای انگلیسی مستقر در مصر به نیروهای ایتالیائی در مصر و شرق آفریقا حمله کردند. در اوایل سال 1941 نیروهای ارتش ایتالیا در مصر به عقب رانده شده و وارد خاک لیبی که حمله را از آنجا آغاز کرده بودند شدند.
 در همین زمان وینستون چرچیل نخست وزیر انگلستان دستور داد قسمتی از نیروهای انگلیسی مستقر در مصر برای کمک به نیروهای یونانی در معرض تهاجم متحدین به آن کشور اعزام شوند. در نبرد کیپ ماتاپان در سواحل یونان نیروی دریائی ایتالیا توسط RAF و نیروی دریائی انگلستان متحمل خسارات سنگینی شد و نبردناو هائی مانند ویتوریو ونتو و آندریا دوریا و لیتوریو در این نبرد دچار صدمات جدی شدند. در این عملیات 3 نبردناو ایتالیائی به دلیل خسارات وارده از جنگ خارج شدند.
 در شب 11 نوامبر 1940 نیروی دریایی سلطنتی انگلستان متشکل از چند ناو هواپیمابر و چندین نبردناو به بندر نظامی مهم ایتالیا بنام تارانتو حمله کردند و موجب خسارات زیادی به ناوگان دریایی آن کشور شدند. این اولین حمله تدترک دیده شده توسط ناوهای هواپیمابر در تاریخ جهان بود. در آفریقا هیتلر  به کمک متحد خود ایتالیا شتافت و در فوریه 1941 یک سپاه تحت فرماندهی مارشال رومل را به لیبی اعزام کرد. این سپاه به افریکن کورپس (سپاه افریقا) مشهور شد.
 افریکن کورپس در پایان ماه مارس دست به یک حمله وسیع برضد نیروهای انگلیسی در شمال آفریقا زد. در مدت یک ماه نیروهای انگلیسی به جز بندر توبروک (به زبان عربی طبروق) در تمام جبهه ها دست به عقب نشینی زدند و تا مصر عقب رفتند و سپس در ماه می و ژوئن ارتش انگلستان دوبار تلاش نمود تا با ضدحمله خود مناطق از دست رفته را باز پس بگیرد اما موفق نشد. در اوایل آوریل همان سال با ورود بلغارستان به جمع کشورهای متحدین آلمان در بالکان مداخله نمود و ابتدا به کمک ایتالیا در یونان رفت و سپس در پی انجام یک کودتا در یوگسلاوی به آن کشور حمله کرد. در هر 2 حمله آلمان ها موفق شدند به سرعت پیشرفت نمایند.
 مداخله ارتش آلمان در یونان موجب شد نیروهای متفقین در آن کشور به سرعت مجبور به تخلیه یونان شوند و پس از آن نیز آلمان در یکی از عجیب ترین جنگ های تاریخ تا آن زمان موفق شد در پایان ماه می 1941  جزیره کرت را که توسط متفقین اشغال شده بود با پیاده کردن نیروهای چترباز به تصرف درآورد. در این حمله برای اولین بار نیروهای چترباز موفق شدند در یک عملیات به پیروزی دست یافته و به تنهائی یک جنگ را به پیروزی برسانند اما چتربازان آلمانی در این نبرد چنان تلفات سنگینی دادند که هیتلر انجام هرگونه عملیات مشابه را ممنوع نمود.
 از دیگر سو متفقین نیز در همین زمان به پیشرفت هائی دست یافتند. در خاورمیانه نیروهای متفقین در ابتدا موفق شدند عراق را که پس از یک کودتا توسط رشید گیلانی را که به حمایت از آلمان شکل گرفته بود به تصرف درآورند. آلمانها از پایگاه های هوائی فرانسه ویشی (طرفدار آلمان) در سوریه به نیروهای کودتا کمک می کردند. سپس با همکاری جنبش فرانسه آزاد در لبنان و سوریه نیروهای متفقین شامل انگلیسی ها و آنزاک ها (آنزاک ها به سربازان واحدهای مشترک ارتش استرالیا و نیوزیلند گفته می شد که حرف اول کلمه آنزاک از الف حرف اول کشور استرالیا و نز از دو حرف اول کشور نیوزیلند برگرفته شده بود)  موفق شدند این مناطق را نیز از کنترل دولت فرانسه ویشی که متحد آلمان بود خارج نمایند. در این نبرد یکی از سربازان یهودی مزدور نیروهای متفقین بنام موشه دایان هنگامی که در جنوب لبنان با دوربین در حال رصد کردن نیروهای فرانسوی طرفدار دولت ویشی فرانسه بود، با شلیک یک گلوله که از لنز یکی از دوربین ها از ناحیه یک چشم هدف قرار گرفت و بینائی خود را برای همیشه از دست داد. او بعدها به سمتِ وزیر دفاع اسرائیل برگزیده شد.
 در جنگ اقیانوس اتلانتیک نیز موفقیت ناوگان سلطنتی انگلستان در غرق نبردناو بیسمارک یک پیروزی مهم و تعیین کننده برای انگلستان بود. علاوه بر موارد فوق موفقیت های RAF در شکست لوفت وافه در نبرد بریتانیا نیز یک پیروزی واقعی برای متفقین بود و عده ای آن را اولین شکست هیتلر دانسته اند زیرا او سرانجام در 11 ماه می مجبور شد دستور توقف حملات هوائی به انگلستان را صادر کند.
 از سال 1940 در آسیا حملات متقابل ژاپن و چین به یکدیگر موجب ایجاد یک بن بست نظامی بین طرفین شده بود. ژاپنی ها به منظور انسداد راه های کمک نظامی ارسالی به چین توسط متفقین غربی از راه هندوچین، مناطق جنوبی چین در مرز با کشورهای هندوچین را به کنترل خود درآورد. در ماه آگوست همان سال نیروهای کمونیست چین در مرکز آن کشور دست به یک عملیات تهاجمی برضد ژاپن زدند. این عملیات به تلافی سیاست ((سه همه)) که توسط ژاپن برضد نهضت مقاوت چین بکار گرفته شده بود انجام شد.
 ژاپنی ها براساس این سیاست در هر نقطه ای که عملیات پارتیزانی در آنجا برضد ژاپن انجام می شد سه جمله را در دستور کار برخورد خود با مردم محلی قرار می دادند. آن سه جمله عبارت بود از:
 همه را بکشید، همه جا را غارت کنید، همه جا را آتش بزنید.
 در ژانویه سال 1941 تضاد بین کمونیست ها و ناسیونالیست های چینی آنچنان اوج گرفت که به جای جنگ با ژاپن با یکدیگر به جنگ پرداختند. این جنگ موجب ایجاد شکاف در اتحاد بین آنان شد، اتحادی که به آنان اجازه میداد بطور مشترک برضد ژاپن دست به عملیات نظامی بزنند. همچنین دولت های ژاپن و اتحاد شوروی نیز قرارداد عدم تجاوز امضا نمودند که هدف از آن آسودگی خاطر در جنگ های آینده از طرف مقابل بود. زیرا تحلیل شرایط این نتیجه را در پی داشت که حمله آلمان به اتحاد شوروی محتمل است.

Category: جنگ جهانی دوم قسمت دوم | Added by: Elham (2013-03-05)
Views: 877 | Rating: 0.0/0
Total comments: 0
->
Name / Login
E-mail